شعر عاشقانه

ساخت وبلاگ
سلام مادر جان !سلام!سلامی به زیبایی رویِ چون ماهت، به نیکوی اخلاقت، به مهربانی نگاهت و به لطافت بیانت!سپاسگزارم مادر! از زحمات که برایم متحمل شدی، از اینکه نُه ماه از وجودت تغذیه می‌کردم، از بی خوابی های که برایم کشیدی، از حرف های که به خاطر من شنیدی، از گرسنگی های که بخاطر من چشیدی، از پریشانی های که بخاطر من کشیدی، حتی از قدم های که بخاطر من برداشتی، سپاسگزارم. اگر اینجا با خاطر آرام به دور از هر دغدغه بسر می برم، اگر آینده درخشانی در انتظار من است، اگر مانند برادرانم کارمند روزگار نیستم، اگر بانو و همسفری به این شایستگی دارم، باعث این همه شما بودید مادرم! دعای نیک شما بوده است.از صمیم قلب سپاسگزار شما هستم و بهترین ها را برای شما التماس دارم!دوستدار شما محبوبی! شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 80 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 14:25

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث، قبادیانی بلخی، ملقب به حجت، در سال ۳۹۱ ه‌ق در قبادیان از توابع بلخ، چشم به جهان گشود. حکیم ناصر خسرو از جوانی برای فراگرفتن علوم و فنون ادبی   پرداخت و قرآن کریم را حفظ کرد. در ۲۷ سالگی به دربار راه‌یافت و در دربار امیران و شاهان غزنوی و سلجوقی به دبیری پرداخت. در اثر خوابی که در سال ۴۳۷ ه‌ق دید، ذهنش متحول شد و به گفته‌های علماء که شریعت عقلی نیست، بلکه تعبدی است، قانع نشد. در همان سال، همراه برادرش ابوسعید و غلام هندی، به مسافرت به سوق کعبه پرداخت. این سفر مدت هفت سال طول کشید. ناصر خسرو به سرزمین‌های ارمنستان، عراق، شام، طرابلس، حلب، سودان، مصر و... مسافرت کرد. در این مدت ۷ سال ۴ بار حج کرد. ۳ سال در خدمت المستنصربالله، خلیفه فاطمی مصر بود و کیش اسماعیلی را با مذاق خود برابر یافت و به آن گروید. در این مدت سه سال به القاب مستجیب، ماذون، داعی و حجت را از القاب مذهب اسماعیلی رسید. سپس به امر خلیفه فاطمی مصر، به عنوان حجت خراسان برای دعوت مردم به مذهب اسماعیلی عازم خراسان شد. چون به بلخ رسید، به تبلیغ مذهب اسماعیل پرداخت. رفته رفته مخالفینش زیاد شد تا اینکه حکم قتلش صادر شد. وی به نیشاپور و سپس به مازندران رفت. چون مخالفانش زیاد بودند بصورت مخفی زندگی می‌کرد تا به درّه‌ی یمگان بدخشان رفت. آنجا نیز از دعوت خود دست بردار نبود. حکیم ناصر خسرو یکی از بزرگترین پیشرفت‌های مذهب اسماعلیه در تاریخ آن مذهب بوده است. سرانجام حکیم ناصر خسرو در سال ۴۸۱ ه‌ق جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و در درّه‌ی یمگان بدخشان به خاک سپرده شد.آثار وی:از وی آثار منظوم و منثوری به جامانده است که جزء آثار طراز اول ادبیات فارسی به حساب می‌آید.۱:- آث شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 71 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 14:25

خواب تنها غذای است، که انسان از آن سیر نمی‌شود؛ یعنی برخی افراد هر چه بخوابند، انگار هنوز سیر نشده‌اند و مایل‌اند بیشتر بخوابند. تا هنوز این به اثبات رسیده است که خواب زخیره نمی‌شود. بنابراین، نمی‌توا شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 113 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 12:11

نگاهی بر زندگی شیخ عطار نیشابوری:نامش محمد بن ابراهیم لقبش فریدالدین و کنیه‌اش ابوحامد بود در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص کرده است.    این چه شوریست از تو در جان ای فرید                    شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

عزا داری برای سواد به‌نام آنکه آدمی را آفرید و اسباب شناخت را در اختیار او گذاشت!درد مندآ ! و حکمت آشنایا!علم و دانش پدر، فهم و بینش پسر، معرفت و تعقل کاکا، شناخت و تفکر ماما، تعلیم و تعلم برادران، تر شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

کاش می‌شد دیده را با اشک‌هایم ترکنم راز دل با یار گویم، وعده ام را سرکنمکاش می‌شد مثل باران بهاری نرم، نرمعشق بارم بر سرش تا جامه‌اش را ترکنم کاش می‌شد شعرهای خوب می‌گفتم منمخشم را، از دل بُرون و مهر شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

تو رفتی و مرا تنها گذاشتی
اسیر مهنت و غمها گذاشتی

تو رفتی و منم در نیم راهی
مرا در جاده‌ی غوغا گذاشتی

تو رفتی و منم تنها شدم دوست
به قلبم نقش غم را جا  گذاشتی

چو رفتی و دیگر هم بر نگشتی
چه دردی بر من شیدا  گذاشتی

تو رفتی و دیگر حرف نگفتی
غمت را بر دل تنها گذاشتی

شنو درد من دیوانه یکدم
رفیق من مرا، ای وا گذاشتی

گرگان - گلستان
بعد از شنیدن خبر شهادت پسردایی عزیزم

شعر عاشقانه...
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

عبدالله ابن مسعود در مسند احمد از پیامبر اکرم روایت می‌کند که: خداوند تقسیم می‌کند بین شما اخلاق نیکو را چنانکه مال و ثروت دنیا را قسمت نموده است، خداوند ثروت دنیا را برای همه می‌دهد کسی را که دوست‌دا شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

بانوی من! ای جسم مرا روح دمادملبخند بزن تا برسانی به مرادملبخند بزن تا شود آسوده خیالماز بابت قولی که زمانی به تو دادمهربار دلم خواست تنت را بسرایمدر پیچ و خم راه، کم آورد مدادماز باغچه‌ی پیرهنت سرزده شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55

پــی اشـــک من ندانــم به کجا رسیـده باشـــدزپی‌ات دویدنی داشت به رهی چکیـده باشـــدتـب و تاب مـوج بایـــد زغـــرور بحــــر دیــــدنچه رسد به حالم آنکس که تو را ندیده باشــــدبه نسیــــمی از اجــــابت شعر عاشقانه...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdulmananmahbobi بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:55